نویسنده: ریستو هیلپینن
مترجم: بیتا شمسینی



 

شیئی منفرد که به معنای خاص کلمه دست‌ساخته است معمولاً از طریق جرح و تعدیل‌های توأم با قصد و پیاپیِ شیئی یا اشیایی ساخته می‌شود که پیش‌تر وجود داشته‌اند. تولید دست‌ساخته ممکن است به شکل‌های مختلفی صورت بگیرد، و می‌توان دست‌ساخته‌ها را بر مبنای انواع کنش‌هایی که به موجب آن‌ها پدید می‌آیند توصیف کرد، یعنی برحسب انواع عامی از کنش که می‌توان اشیا را به وسیله‌ی آن‌ها دستخوش جرح و تعدیل کرد (مقایسه کنید با Oswalt 1973, 169-172, 1976, 203-205; Beck 1980, 105). چه بسا ابتدایی‌ترین نوع چنین کنشی جداسازی، یعنی جدا کردن شیئی از شیء دیگر، باشد به‌طوری که یک (یا هر دو) شیء به دست آمده را بتوان به منظوری مورد استفاده قرار داد. ساختن عصا از طریق کندن شاخه‌ای از درخت و درآوردن برگ‌ها و پوسته‌ی آن مرکب از کنش‌های جداسازی است (آزوالت این نوع کنش را «تقلیل» (1) می‌نامد، بنگرید به Oswalt 1976, 203). شکل‌دهی دوباره (2) راه دیگری برای تولید شیئی (از نوع) جدید است؛ این روش عبارت است از تغییر شکل یا ساختار شیء (خواه شیء طبیعی، خواه دست‌ساخته) بی‌آن‌که بخشی از آن جدا شود یا چیزی به آن اضافه شود (Beck 1980, 105). قلاب بتی دست‌ساخته‌ای است که از طریق شکل‌دهی دوباره به رشته سیم فلزی‌ای ساخته شده است و شیشه‌گر می‌تواند با شکل‌دهی دوباره به تکه‌ای شیشه‌ی داغ از طریق لوله‌ی دَم، شیء شیشه‌ای تو خالی‌ای بسازد. برای ساختن دست‌ساخته‌های مرکب لازم است که تعدادی از اشیا را به یکدیگر متصل کرد؛ آزوالت این نوع کنش یا «اصل تولید» را اتصال (3) می‌نامد (Oswalt 1976, 203-204). برای مثال، چاقویی که از طریق اتصال دسته‌ای چوبی به تیغه‌ای فلزی ساخته می‌شود دست‌ساخته‌ای اتصالی است. سایمونز و دمنت (Simons &Dement 1996, 264) این انواع بنیادی کنش را «درآوردن»، «شکل‌دهی» و «سرهم کردن» می‌نامند. معمولاً دست‌ساخته‌های مرکب از طریق رشته‌هایی از این انواع بنیادی کنش (و شاید انواع دیگر آن) ساخته می‌شوند. با فرض مجموعه‌ای از انواع تولیدیِ A1، ...، Ai، ...، An می‌توان به نحوی کمابیش استقرایی دست‌ساخته را شیئی تعریف کرد که از روی قصد به وسیله‌ی کنش‌های Ai (i= 1, … , n) از شیء یا اشیای طبیعی یا مصنوعیِ «اولیه»ای تولید می‌شود. در این مورد ممکن است از روی قصد بودنِ تولید این‌گونه تعبیر شود که پدیدآورنده کنش‌های Ai را از روی قصد انجام می‌دهد؛ این امر مستلزم قصد تولید شیئی از نوعی که پیشاپیش تعیین شده باشد نیست. چه بسا عامل [یا کننده‌ی کار] صرفاً با مواد در دسترسش بازی یا آزمایش کند. شیئی که حاصل می‌شود می‌تواند نشان‌دهنده‌ی «مهارت و جرح و تعدیل انسانی» باشد، حتی اگر نمونه‌ای از هیچ نوع دست ساخته‌ی از پیش‌ شناخته ‌شده‌ای نباشد.
با عنایت به این ‌که دست‌ساخته‌ی شیئی وابسته است که، مانند تونل یا پاپیون، از رهگذر جداسازی یا شکل‌دهی دوباره، ساخته می‌شود، کنش‌های تولیدی شالوده‌ی آن را جرح و تعدیل می‌کنند، و ویژگی لاینفک جدیدی از آن شالوده (شیء اولیه) دست‌ساخته می‌شود. در مورد جداسازی، بخش جداشده از شیء اولیه (برای مثال، صخره و خاک برداشته شده از کوه در ساخت تونل) دست‌ساخته نیست بلکه پسمانده‌ی فعالیت تولیدی است.
بسیاری از دست‌ساخته‌ها با یکدیگر پیوند دارند به این معنا که یا طراحی شده‌اند برای آن‌که اجزایی از دست‌ساخته‌ای مرکب باشند، مانند چرخ‌ها و بدنه‌ی دوچرخه، یا وقتی به شیوه‌ی موردنظر استفاده می‌شوند به هم می‌پیوندند، مثل آرشه‌ی ویولن و ویولن، یا لوکوموتیو و واگن‌های قطار. آزوالت (Oswalt 1976, 204) صورتِ دوم پیوند را به این صورت توصیف می‌کند: «اَشکال پیوندیافته به شیوه‌ای فنی در کاربرد اولیه‌شان همواره به یکدیگر مرتبطند.» می‌توان گفت دست‌ساخته‌های پیوندیافته برای یکدیگر طراحی و ساخته می‌شوند، اما غالباً ممکن است به تنهایی برای اهدافی «اتفاقی» و نه اهدافی که در اصل موردنظر بوده است به کار روند.
جداسازی، شکل‌دهی دوباره و اتصال (سرهم کردن) اوصافی هستند برای کنش‌های عامی که در موارد مختلف ساختِ دست‌ساخته از طریق روال‌ها (4) (ی تولیدی) یا فنون مختلف متمثل می‌شوند (درباره‌ی مفهوم روال عمل بنگرید به Segerberg 1985). چنین روندهایی غالباً مستلزم استفاده از دست‌ساخته‌های گوناگون به عنوان ابزارهای تولید است.

پی‌نوشت‌ها:

1- reduction.
2- reshaping.
3- conjunction.
4- rourires.

منبع مقاله :
شلکنز، الیزابت، هیلپینن، ریستو؛ (1393)، هنر مفهومی و دست‌ساخته، ترجمه‌ی: بیتا شمسینی، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ اول..